گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تاریخ هردوت
جلد پنجم
سپارت و آتن مذاكرات آریستاگوراس‌





تص: 35
39- در آن موقع دیگر سلطنت سپارت با آناكساندریداس «1» فرزند لئون «2» نبود زیرا وی درگذشته بود و كلئومن «3» فرزند او بجای او سلطنت میكرد. وی سلطنت را بیشتر مدیون صحت عمل و درستكاری خود بود. آناكساندریداس یكی از دختران خواهر خود را بزنی گرفته بود. اما با اینكه این زن مورد علاقه او بود از او طفلی بدنیا نیامد. در مقابل این وضع افورها «4» او را احضار كردند و چنین گفتند:
«اگر تو نسبت به مصالح خاندان خود دوراندیش نمیباشی، لااقل ما افورها نباید بچشم غفلت ناظر زوال خاندان اوریستنس «5» باشیم. این زن كه تو انتخاب كرده‌ای
______________________________
(1)-Anaxandridas
(2)-Leon
(3)-Cleomene- این شخص در سال 520 قبل از میلاد در سپارت بسلطنت رسید.
وقایعی كه هردوت بدان اشاره میكند و عزیمت آریستاگوراس به سپارت برای جلب كمك این شهر در سال 499 قبل از میلاد اتفاق افتاد. تسخیر سارد و حریق این شهر بدست شورشیان یك سال پس از این واقعه یعنی در سال 498 قبل از میلاد روی داد (همین كتاب- بند 100 و 101)
(4)- افورها)Ephores( مأمورین عالیرتبه شهر سپارت كه هر سال بتعداد پنج نفر از بین معروف‌ترین اهالی شهر باین سمت انتخاب میشدند و نه تنها بر اهالی شهر بلكه در حقیقت بر پادشاهان سپارت نیز حكومت میكردند و حق داشتند بكلیه دعاوی رسیدگی كنند و هركس را متناسب با جرمی كه مرتكب شده بود محكوم به پرداخت غرامت یا زندان نمایند.
(5)-Eurysthenes
تص: 36
طفلی برای تو نخواهد آورد؛ وی را ترك كن و زنی دیگر برگزین. اگر چنین كنی مردم سپارت از تو راضی خواهند بود.» وی بآنان پاسخ داد كه هیچیك از این دو كار را نخواهد كرد و پیشنهاد آنان بمذاقش خوش‌آیند نیست. زیرا آنان قصد دارند كه وی زنی را كه هیچگونه ایرادی باو وارد نیست و بعقد ازدواج خود درآورده است بنفع زنی دیگر ترك كند و بهمین جهت حاضر بقبول پیشنهاد آنان نخواهد شد.
40- در مقابل این وضع افورها و ریش سفیدان با یكدیگر مشورت كردند و به آناكساندریداس چنین پیشنهاد كردند: «چون باین زن كه بعقد ازدواج خود درآورده‌ای دلبسته‌ای لااقل كاری را كه میگوئیم انجام ده و این‌بار دست از مخالفت برادر تا اهالی سپارت ناگزیر باخذ تصمیم خصمانه‌ای نسبت بتو نشوند. ما از تو نمیخواهیم كه زنی را كه هم‌اكنون در خانه داری ترك كنی. محبت‌هائی را كه باو میكنی همچنان ادامه ده. برای ما كافی است كه تو علاوه بر این زن، زوجه دیگری كه بتواند باردار شود برای خود برگزینی.» آنان مطلب را تقریبا باین شكل با او در میان گذاردند و آناكساندریداس رضایت داد. از آن‌زمان ببعد او دو زن و دو خانه جدا داشت و این موضوع بكلی با عادات و رسوم سپارت مباین بود.
41- طولی نكشید كه زن دوم او طفلی بدنیا آورد كه كلئومن نام گرفت و این همان كسی است كه درباره او سخن گفتم. اما مقارن همان زمان كه وی این طفل را بعنوان پادشاه آینده باهالی سپارت معرفی میكرد زن اول او كه تا آن‌زمان نازا بود برحسب تصادفی كه تقدیر پیش آورد حامله شد. او واقعا حامله بود، اما خویشان زن دوم كه از این ماجرا باخبر شده بودند درصدد آزار او برآمدند و مدعی شدند كه آن زن نقشه چیده است و بداشتن فرزندی خیالی مباهات میكند. بتدریج كه زمان وضع حمل نزدیك شد این گفتگوها بدرجه‌ای شدت یافت كه افورها مشكوك شدند و در موقع وضع حمل آن زن بر بالین او بمراقبت پرداختند. آن زن فرزندی بدنیا آورد كه دوریه «1» نام گرفت. همان زن بلافاصله بعد از آن طفل، لئونیداس «2» و بلافاصله
______________________________
(1)-Doriee
(2)-Leonidas
تص: 37
بعد از لئونیداس همین كلئومبروتوس «1» را بدنیا آورد. حتی بعضی معتقدند كه لئونیداس و كلئومبروتوس دوقلو بودند. اما، مادر كلئومن یعنی زن دوم او كه دختر پرینتاداس «2» فرزند دمارمنوس «3» بود دیگر طفلی بدنیا نیاورد.
42- بطوریكه نقل میكنند كلئومن هرگز مردی عاقل نبود و حتی در سراسر عمر مجنون بود. برعكس، دوریه سرآمد جوانان هم سن و سال خود بود و بخوبی میدانست كه اگر لیاقت شرط بود سلطنت باو میرسید. اما وقتی آناكساندریداس درگذشت، لاكدمونی‌ها از عادات و سنن قدیمی پیروی كردند و كلئومن را كه ارشد برادران بود بسلطنت برگزیدند. غرور و عزت‌نفس دوریه از این واقعه جریحه‌دار شد و چون فرمانبری از برادر برایش تحمل‌پذیر نبود تقاضای داوطلب كرد و تعدادی از اهالی سپارت را برای تأسیس یك مهاجرنشین با خود همراه كرد. برای استقرار در سرزمین جدید نه با هاتف دلف مشورت كرد و نه هیچیك از اعمال معمول زمان را انجام داد.
از شدت نارضایتی كشتی‌های خود را بسوی افریقا هدایت كرد. تعدادی از اهالی ترا «4» بعنوان راهنما در خدمت او بودند. او به منطقه كی‌نیپس «5» كه یكی از نقاط زیبای افریقا است و در ساحل رودی بهمین نام قرار دارد رسید و در همان محل مستقر شد. اما دو سال بعد قبایل افریقائی ماس «6» و قرطاجنی‌ها آنانرا راندند و او ناگزیر به پلوپونز «7» بازگشت.
______________________________
(1)-Kleombrotos
(2)-Prinetadas
(3)-Demarmenos
(4)- ترا)Thera( از جزایر مجمع الجزایر اژه كه امروز سانتورن)Santorin( نام دارد. اهمیت و شهرت این جزیره بیشتر ناشی از مهاجرنشین‌های معرفی بود كه اهالی آن در عهد باستان در سواحل افریقا تأسیس كرده بودند. از آن جمله است مهاجرنشین معروف سیرن)Cyrenne( در ساحل افریقا.
(5)-Kinyps
(6)-Maces
(7)-Peloponese
تص: 38
43- در آنجا، آنتی‌كارس از اهل الئون «1» باستناد پیشگوئی‌های هاتف‌لئوس «2» باو توصیه كرد كه به سیسیل رود و در آنجا شهری بنام هراكله «3» تأسیس كند. وی مدعی بود كه سرزمین اریكس «4» سراسر به خاندان هراكلس تعلق دارد زیرا هراكلس خود شخصا آنرا بچنگ آورده بود. بعد از این توصیه، دوریه «5» خود به دلف رفت تا از هاتف معبد سؤال كند كه آیا او خواهد توانست سرزمینی را كه بسوی آن شراع میكشد تصرف كند. هاتف‌بوی پاسخ داد كه وی آن سرزمین را بچنگ خواهد آورد. پس دوریه با مردانی كه با خود به افریقا برده بود براه افتاد و آنان را در طول ساحل ایتالیا هدایت كرد.
44- بطوریكه اهالی سیباریس «6» نقل میكنند در آن‌زمان خود آنها و پادشاهشان كه تلیس «7»
______________________________
(1)- الئون)Eleon( از شهرهای بئوسی)Beotie( در یونان باستان واقع در شمال آتن.
(2)-Laios
(3)- هراكله)Heraclee( از شهرهای قدیم آسیای صغیر واقع در ساحل جنوبی دریای سیاه كه بصورت مهاجرنشین بوسیله اهالی ملط تأسیس شد. امروز این شهر اركلی)Erekli( نام دارد.
(4)-Eryx- سرزمین اریكس در منتهی الیه غربی سیسیل قرار داشت. بحكایت افسانه‌های باستان پس از آنكه هراكلس برژریون)Geryon( فاتح شد به سیسیل رفت و در آن سرزمین با اریكس)Eryx( فرزند پوزئیدون)Poseidon( به ستیز پرداخت و وی را بقتل رسانید و سرزمین او را تصرف كرد.
(5)-Doriee
(6)- سیباریس)Sybaris( از شهرهای ایتالیای قدیم كه در قرن هشت قبل از میلاد بدست تعدادی از اهالی آكه)Achees( تأسیس شد و بعلت رونق تجارت بزودی ثروتی عظیم بدست آورد و در دنیای باستان شهرتی فراوان یافت. مردم این شهر برخلاف اهالی كروتون به تن‌پروری و تنبلی شهرت داشتند و سرانجام نیز بدست اهالی كروتون مقهور شدند و شهرآباد آنها ویران شد.
(7)-Telys
تص: 39
نام داشت خود را برای جنگ با اهالی كروتون «1» آماده میكردند. اهالی كروتون از بیم آنها از دوریه كمك طلبیدند و تقاضای آنان مورد قبول واقع شد. پس دوریه بكمك آنان به سیباریس لشكر كشید و این شهر را تصرف كرد. چنین است سهم دوریه و طرفداران او در این واقعه بقراری كه اهالی سیباریس نقل میكنند. اما اگر در این باره بگفته‌های اهالی كروتون باور داریم باین نتیجه میرسیم كه در این جنگ هیچ خارجی با آنان همراه نبوده و تنها كسی كه در لشكركشی به سیباریس با آنها بوده غیبگوئی بوده كالیاس «2» نام از اهل اله «3» كه از خاندان یامیس «4» بوده است. تنها كاری هم كه این شخص انجام داد آن بود كه پنهانی از نزد تلیس فرمانروای مستبد سیباریس گریخت و به اهالی كروتون ملحق شد و علت این اقدام آن بود كه ضمن یك قربانی خدایان را بر ضد كروتون بیاری طلبید ولی آنان هیچ رفتار مساعدی ابراز نكردند.
45- چنین بود روایت این دو قوم. هریك از این دو قوم برای اثبات روایت خود دلایلی اقامه میكند. اهالی سیباریس جنگل و معبدی را در نزدیكی بستر خشگ كراتیس «5» ارائه میدهند و مدعی هستند كه دوریه، پس از تصرف شهر، این محل را به آتنا الهه كراتیس اهداء كرده است.
______________________________
(1)- كروتون)Crotone( یا كوترون)Cotron( از شهرهای معروف یونان باستان واقع در مصب‌رود آزاروس)Asrarus( كه بوسیله مردمان آكه)Achee( تأسیس شده بود و در دنیای باستان بداشتن مردان جنگجو و زنان زیبا شهرت فراوان داشت. كروتون موطن حكیم معروف آلكمئون)Alcmeon( و طبیب مشهور یونان باستان دموسد)Democede( و مركز مكتب فلسفی فیثاغورث حكیم بوده است.
(2)-Kallias
(3)- اله)Elee( از شهرهای قدیم آسیا در مصب‌رود كایكوس)Caicus( - شهری بهمین نام در ناحیه لوكانی)Lucanie( در ایتالیای قدیم وجود داشته كه مركز مكتب فلسفی معروفی بوده است كه بهمین نام به مكتب فلسفی اله شهرت یافته.
(4)-Jamis
(5)-Krathis
تص: 40
بعلاوه آنان، چگونگی مرگ دوریه را مهم‌ترین دلیل برای اثبات ادعای خود میدانند و مدعی هستند كه علت مرگ او عدم اطاعت از فرامین الهی بوده است. زیرا اگر او برخلاف گفتار خدایان رفتار نمیكرد و اگر با انجام منظوریكه از لشكركشی داشت قناعت میكرد میتوانست سرزمین اریكس را تصرف كند و پس از آنكه بر آن تسلط یافت بجای آنكه با سپاه خود نابود شود در این سرزمین سلطنت كند. اما اهالی كروتون نیز بسهم خود استناد میكنند كه كالیاس از اهل اله بطوری استثنائی اموالی فراوان در سرزمین كروتون بدست آورده است كه امروز نیز وراث او از آن بهره‌مندند در حالیكه دوریه و بازماندگان او چیزی بدست نیاوردند. هرگاه دوریه با آنان در جنگ سیباریس شركت كرده بود، قاعدة باید پاداشی بمراتب بیشتر و برتر از پاداش كالیاس باو داده شده باشد. چنین است دلایلی كه هریك از دو دسته بنفع خود اقامه میكنند.
خواننده مختار است كه دلایل هر دسته را كه قانع‌كننده‌تر تشخیص میدهد قبول كند.
46- تعداد دیگری از اهالی سپارت بهمراه دوریه در كشتی نشستند. اینان تسالوس «1» پارباتس «2»، كلئس «3» و اوریلئون «4» نام داشتند. وقتی اینان با مهاجرین دیگر بسرزمین سیسیل رسیدند همه (مانند او) در جنگ بدفرجامی كه بر ضد فینیقی‌ها و ساكنان سژست «5» نمودند تلف شدند. از بین این بانیان شهرها فقط اوریلئون از این واقعه جان سالم بدر برد.
وی باقیمانده سپاه را با خود همراه كرد و بكمك آنان مهاجرنشین سلینونت «6» را كه
______________________________
(1)-Thessalos
(2)-Parebates
(3)-Kelees
(4)-Euryleon
(5)- سژست)Segeste( یا اژست)Egeste( از شهرهای سیسیل قدیم واقع در سواحل شمالی این جزیره.
(6)- سلینونت)Selinute( یا سلینت)Selinote( یا سلینوس)Selinus( از شهرهای سیسیل قدیم واقع در سواحل جنوبی این جزیره كه در سال 651 قبل از میلاد تأسیس شد و از آن ببعد پیوسته با شهر معروف سژست)Segeste( كه در شمال همین جزیره قرار داشت در حال رقابت و جنگ و ستیز بود. این شهر امروز سلینیتی)Seliniti( نام دارد.
تص: 41
مینوآ «1» نام داشت تصرف كرد و شهر سلینوت را با كمك خود از یوغ استبداد پیتاگوراس «2» رهانید. اما پس از آنكه پیتاگوراس را سرنگون كرد تصمیم گرفت خود شخصا با قدرت بر شهر سلینوت حكومت كند. پس با استبداد مطلق بر این شهر حكومت كرد. اما این وضع دوام نیاورد، زیرا اهالی سلینوت بر او شوریدند و او را در قربانگاه معبد زوس‌آگورئوس «3» كه بداخل آن پناه برده بود كشتند.
47- فیلیپ فرزند بوتاكیدس «4» از اهل كروتون در ماجراهای دوریه و مرگ او شریك بود. این شخص را كه نامزد دختر تلیس فرمانروای مستبد سیباریس بود از شهر كروتون بیرون رانده بودند. اما چون این نامزدی بهم خورد وی در كشتی نشست و بسوی سیرن «5» رفت؛ ولی بعد برای همراهی و كمك به دوریه با یك كشتی كه متعلق به خود او بود و افرادی كه خود برگزیده بود مراجعت كرد. وی در بازیهای المپی پیروز شده بود و بعلاوه از زیباترین جوانان یونانی در آن زمان بود.
حسن صورت او موجب شد كه در سژست آنچنان از او تجلیل كردند كه تا آن‌زمان بیسابقه بود: در محل قبر او معبد كوچكی بنا كرده‌اند كه مانند قهرمانان در آنجا برای او قربانی میكنند.
48- چنین بود پایان كار دوریه. اگر او از كلئومن فرمان میبرد و در سپارت میماند
______________________________
(1)-Minoa- در دنیای باستان تعدادی از شهرهای كوچك واقع در كرت و یونان و جزایر دریای اژه باین نام خوانده میشدند.
(2)-Pythagoras
(3)-Zeus Agoraios- این نام در دنیای قدیم به معابدی داده میشد كه بنام خدای خدایان در میان میدان بزرگ شهر برپا میكردند و تصور میكردند كه با این ترتیب خداوند بزرگ حمایت و هدایت مجامع عمومی اهالی شهر را بعهده میگیرد و در فعالیت‌های سیاسی و عمومی شهر مشاركت میكند.
(4)-Boutakides
(5)- سیرن)Cyvene( مهاجرنشین معروف اهالی ترا)Thera( در سواحل افریقای شمالی كه بعدها در دنیای باستان بصورت یكی از پایگاههای نفوذ تمدن یونان در قاره سیاه درآمد و شهرت فراوانی بدست آورد.
تص: 42
سلطنت آنجا را بدست میآورد زیرا كلئومن مدت زیادی در سپارت سلطنت نكرد و وقتی درگذشت غیر از دختری كه گورگو «1» نام داشت فرزندی از او باقی نماند.
49- پس باین‌ترتیب در موقعی كه كلئومن در سپارت حكومت میكرد آریستاگوراس حكمران مستبد ملط بآن شهر رسید و با او به مذاكره پرداخت. بطوریكه لاكدمونی‌ها نقل میكنند وی لوحه كوچكی از مفرغ با خود آورده بود كه تصویر سراسر زمین با تمام دریاها و رودها بر روی آن حك شده بود. همینكه آریستاگوراس بحضور كلئومن رسید با وی چنین آغاز سخن كرد: «كلئومن! از اینكه مشاهده میكنی كه با چنین شتاب و رغبت از راه میرسم در شگفت مشو. اكنون وضع ما از اینقرار است:
فرزندان سرزمین یونی بجای آنكه مردمانی آزاد باشند بصورت برگان درآمده‌اند؛ این موضوع اهانتی است بیرحمانه و رنجی است كه ابتداء دامنگیر خود ما و بعد از آن بین دیگر مردمان یونانی و بیش از همه مستقیما و بنسبت برتری كه بر دیگر هم‌نژادان ما دارید مستقیما شامل شما خواهد شد. شما را به خدایان یونانی سوگند میدهم كه یونی‌ها را از بردگی و اسارت برهانید. آنان از خود شما هستند و حصول این منظور برای شما آسان است. بربرها در جنگ چندان ترس‌آور نیستند و شما كسانی هستید كه در منتهای فضیلت نظامی و جنگی تربیت یافته‌اید. آنان با كمان و نیزه‌های كوتاه بجنگ میپردازند؛ با شلوارهای كوتاه و گشاد خود به صحنه كارزار میروند و كلاهی بلند بر سر دارند. دست و پای آنان باین‌ترتیب بسته است و بنابراین بآسانی میتوان بر آنان چیره شد. ثروت و ذخایر طلای مردمان این قاره از ثروت مجموع تمام ملل و اقوام دیگر متجاوز است. آنان نقره، مس، پارچه‌های رنگارنگ، حیوانات باربر و بردگان نیز دارند. شما هم میتوانید مالك این غنائم گردید و كافی است كه چنین اراده كنید. اكنون برای تو شرح میدهم كه این اقوام نسبت بیكدیگر در چه وضعی قرار دارند. یونی‌ها در این محل قرار دارند و بعد از آنها در اینطرف لیدیها هستند كه در سرزمینی حاصلخیز زندگی میكنند و از لحاظ نقره بسیار غنی
______________________________
(1)-Gorgo
تص: 43
هستند.» وی در ضمن نقل این مطالب محل این سرزمین‌ها را از روی نقشه ارض كه بر روی لوحه‌ای از مفرغ حك شده بود و با خود آورده بود تعیین میكرد. وی چنین بسخن ادامه داد: «همسایگان لیدی‌ها فریجی‌ها هستند كه در جهت شرق در این محل قرار دارند. از بین اقوامی كه من می‌شناسم هیچیك صاحب رمه‌هائی بزرگتر و محصولی بیشتر از آنان نیست. در جوار فریجی‌ها مردمان كاپادوكیه قرار دارند كه ما آنها را سوری مینامیم. در كنار آنان كیلیكی قرار دارد. سرزمین كیلكی باین دریا منتهی میشود و جزیره قبرس در همین دریا و در این محل قرار دارد. كیلیكی هر سال خراجی برابر پانصد تالان «1» به پادشاه بزرگ میپردازد. بعد از كیلیكی در این محل ارمنستان قرار دارد كه سرزمینی است كه چراگاههای وسیع در آن یافت میشود. بعد از ارمنی‌ها ماتین‌ها قرار دارند كه سرزمین آنها در این نقطه است. در جوار این منطقه كیسی «2» قرار دارد. در این ایالت و در نزدیكی این رود كه خوآسب «3» نام دارد در این نقطه كه ملاحظه میكنی شهر شوش سر بفلك كشیده است. گنجینه‌ها و خزاین در این نقطه است. اگر شما بر این شهر دست یابید با غنائم آن میتوانید در كمال اطمینان با خداوند زوس رقابت كنید. شگفت‌آور است كه شما بخاطر سرزمینی كوچك كه حتی تا این حد حاصلخیز نیست و برای قطعه زمینی باریك با اهالی مسنی «4» كه از حیث قدرت با شما برابرند و اهالی آركادی «5» و آرگوس «6» كه از سیم و زر
______________________________
(1)- تالان واحد وزن در یونان باستان و برابر 39/ 36 كیلوگرم.
(2)-Kissie
(3)-Khoaspes
(4)- مسنی)Messenie( از نواحی پلوپونز قدیم واقع در جنوب غربی این شبه جزیره كه مدتها در قید حكومت سپارتی‌ها قرار داشت و از قرن هشت تا قرن پنج قبل از میلاد برای تحصیل استقلال از دست رفته خود جنگید و سرانجام در قرن چهار قبل از میلاد مجددا استقلال یافت.
(5)- آركادی)Arcadie( از نواحی یونان باستان واقع در مركز شبه جزیره پلوپونز در همسایگی سرزمین مسنی)Messenie( كه ساكنان آن از پلازژهای قدیم یونان بودند.
(6)- آرگوس)Argos( از شهرهای معروف یونان باستان كه بتصور پاره‌ای از مورخین قدیمی‌ترین شهر یونان باستان محسوب میشده است.
تص: 44
(یعنی چیزیكه مردم بخاطر آن در صحنه جنگ با خطر روبرو میشوند) محرومند جنگ میكنید، اما وقتی بآسانی میتوانید آسیا را فتح كنید در آن مورد روشی دیگر در پیش میگیرید!» آریستا گوراس چنان سخن گفت و كلئومن چنین پاسخ داد: «ای خارجی كه از اهل ملط هستی، من جواب این سئوال را بتأخیر میاندازم و دو روز دیگر بتو پاسخ خواهم داد.»
50- در آن موقع بیش از این صحبتی نكردند، اما وقتی روز جوابگوئی فرارسید در محل معین برای جواب حاضر شدند. كلئومن از آریستا گوراس سؤال كرد كه فاصله بین سرزمین یونی از ساحل تا مقر سلطنتی چه مقدار است. آریستا گوراس كه اتفاقا حاضر بجواب بود و جواب را در آستین خود حاضر داشت در این مورد نسنجیده رفتار كرد.
چه اگر واقعا قصد داشت سپارتی‌ها را به آسیا بكشاند جای آن نبود كه در این مورد پاسخی مطابق واقع دهد. اما او ناشیانه پاسخ داد كه این فاصله بمقدار سه ماه راه است. همینكه این مطلب گفته شد كلئومن سخن او را قطع كرد و از ادامه توضیحاتی كه آریستاگوراس قصد داشت درباره این خط سیر بدهد مانع شد و چنین پاسخ داد: «ای خارجی كه از اهل ملط هستی، قبل از غروب آفتاب سپارت را ترك كن، زیرا تو با این قصد كه میخواهی ما را با خود به محلی بفاصله سه ماه راه از سواحل ببری سخنی مطبوع طبع ما نمیگوئی.»
51- كلئومن چنین سخن گفت و سپس به خانه خود بازگشت. آریستاگوراس شاخه‌ای زیتون بدست گرفت و بار دیگر بنزد كلئومن شتافت. وی با التماس و اصرار به خانه او وارد شد و از كلئومن تقاضا كرد دختر خود را كه گورگو «1» نام داشت و در كنار او ایستاده بود مرخص كند و آنگاه بسخنان او گوش كند. این دختر یگانه فرزند او بود و در آن موقع فقط هفت یا هشت سال داشت. كلئومن از آریستاگوراس دعوت كرد تا مطلب خود را آزادانه و بی‌توجه به حضور دختر خردسال او بیان كند. آریستاگوراس ابتدا باو وعده داد كه اگر آنچه را كه او میخواهد انجام دهد ده تالان «2» باو بپردازد.
______________________________
(1)-Gorgo
(2)- تالان)Tlent( واحد وزن در یونان باستان و برابر 39/ 36 كیلوگرم
تص: 45
چون كلئومن سر را بعلامت نفی تكان داد، آریستا گوراس تدریجا بر مبلغ افزود تا جائیكه به پنجاه تالان رسید. در این موقع آن دختر خردسال فریاد زد: «پدر، از این محل دور شو زیرا اگر دور نشوی این خارجی ترا فریب خواهد داد.» كلئومن از اندرز دختر خردسال خود خوشنود شد و باطاقی دیگر رفت. آریستا گوراس ناگزیر سپارت را ترك گفت زیرا دیگر در این شهر امكان آنرا نداشت كه درباره راهی كه به سرزمین پارس منتهی میشد توضیح بیشتری دهد.
52- اما ما خود درباره این راه سخنی چند نقل میكنیم: در سراسر مسیر این راه ساختمان‌های شاهی و كاروانسراهای زیبائی احداث شده است. در تمام این خط سیر از سرزمین‌هائی میگذریم كه سراسر مسكون و كاملا امن است. در سراسر لیدی و فریجیه بیست منزل راه بدنبال هم قرار دارد كه جمعا نود و چهار پارازانژ «1» و نیم میگردد. در آنسوی فریجیه با رود هالیس «2» روبرو میشویم. برای مراقبت از این رود قلعه مستحكمی ساخته‌اند. و برای عبور از آن باید قبلا از معابر تنگ كوهستانی كه بر این رود مشرف است عبور كرد. پس از عبور از این رود به كاپادوكیه خواهیم رسید و از آنجا تا مرز كیلیكی بیست و هشت منزل یا یكصد و چهار پارازانژ راه باید پیمود. در سر حد كیلیكی باید از دو معبر تنگ كوهستانی و دو قلعه مستحكم عبور كرد. دنباله جاده در این سرزمین و در آنسوی سر حد كیلیكی سه منزل و پانزده پارازانترونیم راه است.
مرز بین كیلیكی و ارمنستان رودیست قابل كشتی‌رانی كه فرات نام دارد. در ارمنستان پانزده منزل راه است كه در هریك از آنها پادگانی وجود دارد و جمعا پنجاه و شش پارازانژ میشود. در این منطقه چهار رود قابل كشتی‌رانی جریان دارد كه باید مطلقا
______________________________
(1)- پارازانژ)Parasanges( واحد طول در ایران باستان و برابر سی ستاد یونانی (5 كیلومتر و 328 متر)
(2)- هالیس)Halyse( نام قدیم رود قزل ایرماق واقع در قسمت مركزی آسیای صغیر كه آب آن بدریای سیاه میریزد. جنگ معروف كسوف كه در سال 601 قبل از میلاد بین هوخشتر پادشاه معروف ماد و آلیات پادشاه لیدی اتفاق افتاد در ساحل این رود كه مدتها سرحد امپراتوری لیدی و ماد بوده است رویداد.
تص: 46
از آنها عبور كرد. نخستین آنها رود دجله است؛ و دومین و سومین آنها هر دو یك نام دارند، در حالیكه دو رود جداگانه‌اند و هر دو از یك محل سرچشمه نمیگیرند، یكی از آنها از ارمنستان جاری است و دیگری از سرزمین ماتین «1». چهارمین این رودها گیندس «2» نام دارد. این همان رودی است كه در گذشته كوروش آنرا به سیصد و شصت مجرا تقسیم كرد. از ارمنستان تا سرزمین ماتین چهار منزل راه است و وقتی از این سرزمین به كیسی رسیدیم یازده منزل و چهل و دو پارازانژونیم راه باقی است تا به خوسپ «3» یعنی رودی كه قابل كشتی‌رانی است و شهر شوش در ساحل آن بنا شده است برسیم. تعداد این منزل‌ها جمعا به یكصد و یازده میرسد. چنین است تعداد توقف‌گاه‌هائی كه از سارد تا شوش وجود دارد.
53- اگر طول راه شاهی را به پارازانژ برآورد كنیم و اگر پارازانژ برابر سی ستاد باشد و در حقیقت همین مقدار هم هست، از سارد تا مقر شاهی كه به «كاخ ممنون» معروف است جمعا سیزده هزار و پانصد ستاد یعنی چهارصد و پنجاه پارانژ فاصله است.
و اگر در هر روز صد و پنجاه ستاد راه‌پیمائی كنیم، طی تمام این مسافت بطور دقیق نود روز طول میكشد.
54- از اینقرار وقتی آریستا گوراس ملطی به كلئومن لاكدمونی میگفت كه برای وصول به مقر شاهی لازم است سه ماه در داخل آن سرزمین راه پیمود، سخنی بگزاف نگفته بود. اما اگر كسی اطلاعات بیشتری در این‌باره بخواهد من اضافه میكنم كه باید
______________________________
(1)-Matienes
(2)- گیندس)Gyndes( یا ژیندس نام قدیم رودی است كه در محل سرزمین آشور قدیم جاری بود. این رود كه امروز قره‌سو نام دارد و از شعب رود دجله است همان رود معروفی است كه بحكایت هردوت، كوروش كبیر پادشاه هخامنشی در موقع لشكركشی به بابل چون یكی از اسبهای مورد علاقه‌اش در آبهای آن غرق شد فرمان داد تا با حفر 360 مجرا آبهای آنرا در صحرا پراكنده كردند. امروز آثار مجاری مزبور از بین رفته و رود فره‌سو مجددا در مجرای اصلی خود قرار گرفته.
(3)-Koaspes
تص: 47
فاصله بین افز «1» و سارد را بر آن افزود و بنابراین از دریای یونانی تا شوش جمعا چهارده هزار و چهل ستاد راه است (و همین شهر است كه به شهر ممنون معروف است) زیرا از افز تا سارد پانصد و چهل ستاد فاصله است و از اینقرار باید سه روز دیگر به سه ماه راه‌پیمائی افزود.
55- آریستاگوراس پس از آنكه از سپارت رانده شد به آتن عزیمت كرد. این شهر بطوریكه هم‌اكنون بنقل آن میپردازم بتازگی خود را از حكومت حكمرانان مستبد خلاص كرده بود: هیپارك «2» فرزند پیزیسترات «3» و برادر هیپیاس «4» حكمران مستبد آتن شبی خواب دید كه كشته خواهد شد و كمی بعد هم بدست آریستوژیتون «5» و هارمودیوس «6» كشته شد. اینان از بازماندگان یكی از خانواده‌هائی بودند كه در گذشته از ژفیرا «7» به آتن كوچ كرده بودند. بعد از مرگ او نیز مدت چهل سال استبداد باشدت سابق و حتی سخت‌تر از گذشته بر آتن حكمفرما بود.
______________________________
(1)- افز)Ephese( از مهاجرنشین‌های یونان باستان و یكی از شهرهای دوازده‌گانه اتحاد یونی در ساحل آسیای صغیر.
(2)- هیپارك)Hiparque( فرزند پیزیسترات حكمران مستبد آتن در قرن شش قبل از میلاد كه باتفاق برادرش هیپیاس)Hippias( جانشین پدر شد، پیزیسترات و هیپارك و هیپیاس در آتن بخوشنامی حكومت كردند و در دوره حكومت آنان كه با عقل و درایت توام بود علم و دانش در این سرزمین توسعه یافت.
(3)- پیزیسترات)Pisistrate( فرمانروای مستبد آتن در قرن شش قبل از میلاد كه در حكومت خود متكی به مردم عوام و طبقه سوم بود و باتكای آنان با قدرت حكومت كرد و از نفوذ اشراف در حكومت كاست. در زمان او آتن باوج شهرت و آبادانی رسید.
(4)- هیپیاس)Hipias( - یادداشت ذیل همین بند درباره هیپارك
(5)- آریستوژیتون)Aristogiton( قاتل هیپارك فرمانروای مستبد آتن در اواخر قرن شش قبل از میلاد.
(6)- هارمودیوس)Harmodios( قاتل هیپارك فرمانروای مستبد و معروف آتن در اواخر قرن شش قبل از میلاد.
(7)-)Gephyra( - از شهرهای قدیم بئوسی در یونان باستان.
تص: 48
56- اما خوابی كه هیپارك دید چنین بود: شبی كه فردای آن جشن پاناتنه «1» برپا میشد هیپارك خواب دید كه مردی بلند بالا و خوش‌اندام در كنار او قرار گرفته و این معما را بر او طرح میكند:
بی‌خیال و آسوده، تو ای شیرمرد، با سرنوشت ترس‌آور روبرو شو،
مردی مشوش و بی‌انصاف حساب سنگینی را تصفیه خواهد كرد.
همینكه صبح شد وی خواب خود را با خوابگذاران در میان گذارد و سپس بی‌توجه به پاسخ آنان در ازدحام مردم شركت كرد و همانجا بقتل رسید.
57- اهالی ژفیرا كه قاتلان هیپارك از بازماندگان آنان بودند مسقط الرأس خود را ارتری «2» میدانند. اما بموجب تحقیقاتی كه من خود كرده‌ام آنان در حقیقت از نژاد فینیقی بوده‌اند و بهمراه كادموس «3» بسرزمینی كه امروز بئوسی «4» نام دارد قدم گذارده بوده‌اند. آنان در آن محل در سرزمین تاناگرا «5» كه سرنوشت نصیب آنان كرده بود میزیستند. بار اول كه اهالی آرگوس «6» كادموسی‌ها را از سرزمین خود
______________________________
(1)- پاناتنه)Panathenees( بزرگترین و باشكوه‌ترین جشنی كه در آتن بافتخار آتنا)Athena( حامی شهر آتن برپا میكرده‌اند. در این جشن یك چادر گلدوزی شده را كه دختران آتنی در مدت نه ماه تهیه كرده بودند دسته‌جمعی در شهر گردش میدادند و سپس آنرا به معبد آتنا میبردند و به الهه تقدیم میكردند. بعلاوه در روزهای قبل از جشن هر روز مسابقات و بازیهای مختلف ترتیب میدادند و مردم آتن بانواع بازیها و خواندن آوازها سرگرم میشدند. این جشن و جشن دیونیزی كه بافتخار دیونیزوس برپا میشد بزرگترین جشن‌های مذهبی آتن باستان بود.
(2)- ارتری)Eretrie( از شهرهای قدیم جزیره بزرگ او به)Eubec( واقع در سواحل غربی شبه جزیره یونان كه مكرر بنحو مؤثر در شورش‌های مهاجرنشین‌های یونان در زمان داریوش بنفع این مهاجرنشین‌ها مداخله كرد.
(3)- كادموس)Kadmos( دریانورد افسانه‌ای فینیقی كه بحكایت افسانه‌های قدیم موسس شهر معروف تب)Thebes( در بئوسی بوده است.
(4)- بئوسی)Beotie( از نواحی مركزی یونان قدیم واقع در شمال ناحیه كورنت و و آتن. پایتخت آن شهر معروف تب)Thebes( بوده است.
(5)- تاناگرا)Tanagra( یا تاناگر)Tanagre( از شهرهای قدیم بئوسی)Beotie( در یونان باستان واقع در مشرق شهر معروف تب.
(6)-)Argos( - یادداشت ذیل بند 49 این كتاب.
تص: 49
راندند اهالی ژفیرا كه بنوبه خود مورد تعرض اهالی بئوسی قرار گرفته بودند به آتن مهاجرت كردند و اهالی آتن بشرایطی حاضر شدند آنان را بین خود بپذیرند. از جمله، بسیاری از امتیازاتی را كه نقل آن ضروری بنظر نمیرسد از آنان سلب كردند.
58- این فینیقی‌ها كه از آنان سخن میگویم، یعنی همراهان كادموس كه از اهل ژفیرا بودند، پس از آنكه درین سرزمین مستقر شدند بسیاری از علوم و اطلاعات را با خود به یونان آوردند. مخصوصا الفبا و خط را كه تصور میكنم تا آن زمان یونانیان از آن بی‌خبر بودند بآنان یاد دادند. این الفبا در آغاز كار همان الفبائی بود كه در سراسر فینیقی معمول بود. اما با گذشت زمان تلفظ و همچنین شكل حروف آن تغییر كرد. یونی‌ها تنها مردمان یونانی نژادی بودند كه در آن زمان در اكثر كشورها در جوار فینیقی‌ها میزیستند و همانها بودند كه الفبا را از فینیقی‌ها گرفتند و آنرا با كمی تغییر بكار بردند. اما چون فینیقی‌ها این الفباء را به یونان وارد كردند، همانطور كه عدل و انصاف حكم میكرد، یونانیان مخالفتی با حفظ نام قدیم آن یعنی «الفبای فینیقی» نكردند. یونی‌ها كتابهائی را كه بر روی پا پیروس نگاشته شده بروش قدیم «پوست» و یا «كتاب پوستی» مینامند، زیرا چون ورق پاپیروس در آن زمان نایاب بود مردم بروی پوست بز و میش مینگاشتند. در زمان ما نیز هنوز بسیاری از مردمان غیر یونانی برای نگارش از پوست استفاده میكنند.
59- من خود الفبای كادموسی را در معبد آپولون «1» واقع در ایسمنوس «2» شهر تب «3» كه در بئوسی «4» قرار دارد بچشم دیده‌ام. این حروف بر روی سه عدد سه
______________________________
(1)-Apollon
(2)- ایسمنوس)Ismenos( یا ایسمن)Ismene( نام قدیم رودی است كه در بئوسی جاری بود و از شهر تب میگذشت و بتصور یونانیان قدیم رود مخصوص خداوند آپولون بوده است.
(3)- تب)Thebes( شهر معروف و بزرگ یونان قدیم و مركز بئوسی در یونان باستان كه مدتها در ردیف آتن و سپارت بصورت یكی از مراكز قدرت در یونان باستان تجلی كرد.
(4)-Beotie
تص: 50
پایه حك شده‌اند و اكثر آنها نظیر حروف الفبای یونی است. بر روی یكی از آن سه پایه‌ها این كتیبه حك شده است:
«هدیه آمفیتریون «1» در بازگشت از تب،
این سه پایه ظاهرا متعلق به زمان لئوس «2» فرزند لابداكوس «3» فرزند پولیدور «4» فرزند كادموس «5» است.
60- بر روی سه پایه دوم این شعر شش هیجائی حك شده است:
سكئوس «6» پس از آنكه در مسابقات قهرمانی پیروز شد این هدیه را، كه گوهری از هنری گرانپایه است به آپولون خداوند تیرانداز هدیه كرد.
آیا این سكئوس همان فرزند هیپوكون «7» نیست كه در زمان اودیپ «8» فرزند لئوس میزیسته؟ شاید هم بانی این هدیه سكئوس دیگری باشد كه نام او با نام فرزند هیپوكون یكی است.
61- بر روی سه پایه سوم نیز شعری شش هجائی حك شده كه چنین است:
پادشاه، لائوداماس «9» این سه پایه را،
كه گوهری از هنری گرانپایه است به تیرانداز خطاناپذیر «10» اهدا كرده است
______________________________
(1)- آمفی‌تریون)Amphitryon( پادشاه تیرنت)Tyrinthe( كه بحكایت افسانه‌های باستان ژوپیتر خدای خدایان در غیاب او زوجه‌اش را فریب داد و از نزدیكی آندوهركول پهلوان معروف و افسانه‌ای یونان باستان بدنیا آمد.
(2)-Laios
(3)-Labdacos
(4)-Polydore
(5)-Kadmos
(6)-Scaios
(7)-Hippocoon
(8)-Oedipe
(9)-Laodamas
(10)- مقصود خداوند آپولون)Apollon( است.
تص: 51
درست در زمان سلطنت همین لائوداماس فرزند اتئوكل «1» بود كه اهالی آرگوس كادموسی‌ها را از سرزمین آنان راندند و كادموسی‌ها بنزد انخله‌ها «2» پناهنده شدند.
ژفیراها كه در آن موقع در آن سرزمین باقی مانده بودند بعدها در نتیجه فشار اهالی بئوسی به آتن مهاجرت كردند و در این شهر معابدی برای اجرای سنن و آداب خود ساختند. آتنی‌های دیگر حق ندارند باین معابد قدم گذارند. این معابد از دیگر بناهای مذهبی بكلی متمایزاند. از بین آنان مخصوصا باید از معبد و آئین‌های دمتری «3» آكه «4» نام برد.
62- تا اینجا درباره خوابی كه هیپارك دیده بود و اصل و منشاء ژفیراها كه قاتلان هیپیارك نیز از بازماندگان آنها بودند سخن گفتم. اكنون جای آنست كه بار دیگر بشرح مطلبی كه در آغاز كار بدان مشغول بودم بپردازم و چگونگی استخلاص آتن را از استبداد و فرمانروایان مستبد نقل كنم. هیپیاس «5» به حكومت استبدادی خود همچنان ادامه میداد و از اهالی آتن بعلت قتل هیپارك نفرت داشت. خاندان آلكمئون «6» یكی از خاندانهای آتنی بود كه برای نجات از حكومت خاندان پیزیسترات «7» از آتن
______________________________
(1)-Eteocle
(2)-Enkhelees
(3)- دمتر)Demeter( یا سرس)Ceres( الهه زراعت در یونان باستان.
(4)- آكه)Achee( یكی از نواحی شمالی پلوپونژ قدیم در یونان باستان كه شامل دوازده شهر كوچك میشد. این شهرهای كوچك بعدها باهم متحد شدند و اتحادیه معروف آكه را تأسیس كردند.
(5)-Hippias
(6)- آلكمئون‌ها)Alcmeons( یكی از خانواده‌های بزرگ آتن در یونان باستان كه مدتها باتكای طبقه اشراف در آتن حكومت كرد. از این خاندان كه رقیب سرسخت خاندان پیزیسترات بود مردان بزرگی مانند مگاكلس)Megacles( - كلیستن)Clislthene( پریكلس)Pericles( و آلكیبیاد)Alcibiade( با قدرت در آتن حكومت كردند.
(7)- داستان رقابت دو خاندان معروف آتنی پیزیسترات و آلكمئون بتفصیل در بند 60 از كتاب اول هردوت نقل گردیده است. در كتاب ششم نیز (بند 125 ببعد) بتفصیل درباره اتحاد خاندان آلكمئون با حكمران سیسیون)Cicyone( سخن گفته شده است.
تص: 52
مهاجرت كرده بود. در آن موقع این خاندان و دیگر آتنی‌های تبعیدی سعی كردند از راه غافلگیری و قهر بشهر وارد شوند. اما نه تنها باین كار موفق نشدند بلكه تلاش آنها برای دست یافتن بر شهر و استخلاص آن از چنگ فرمانروای مستبد آن با شكستی كامل مواجه شد. پس ناگزیر، خاندان آلكمئون در لیپسیدریون «1» بالاتر از پونیا «2» اردو زدند و با تمام قوا دیگران را بر ضد خاندان پیزیسترات برانگیختند. آنگاه با آمفیكتیون‌ها «3» برای ساختن معبد كنونی دلف كه در آن هنگام وجود نداشت مذاكره كردند و قرارداد بستند و چون مردمانی ثروتمند بودند و بعلاوه تا هر اندازه در نسل آنها بالا رویم مردمانی محترم بودند، معبدی بنا كردند كه بمراتب از طرح مورد توافق مجلل‌تر بود. مثلا در حالیكه بموجب قرارداد متعهد بودند كه معبد را از سنگ اسفنجی‌شكل بسازند، با این‌حال تمام روبنای آنرا از سنگ مرمر پاروس «4» ساختند.
63- بطوریكه اهالی آتن نقل میكنند، همینكه این مردمان در دلف مستقر شدند هربار فرستاده‌ای از سپارت شخصا یا بنمایندگی از طرف دولت سپارت برای مشورت درباره هر جنگ به دلف میآمد آنان هاتف معبد را با زر فریب میدادند و از دهان او بفرستاده سپارت میگفتند كه باید برای آزادی آتن اقدام كنند. وقتی اهالی لاكدمون مشاهده كردند كه هاتف معبد پی‌درپی چنین توصیه میكند، سپاهی بفرماندهی
______________________________
(1)-Leipsydrion
(2)-Paeonia
(3)- آمفیكتیون‌ها)Amphictyons( - این اصطلاح در یونان باستان به كسانی گفته میشد كه در شورای مركزی اتحادیه‌های شهرهای یونان حضور مییافتند. یكی از خصوصیات تمدن یونان باستان استقلال كامل شهرهای بزرگ و كوچك این سرزمین است كه حتی خطر مهاجمات خارجی نتوانست علاقه یونانیانرا بآن سست كند. اما در عین‌حال یونانیان قدیم برای حفظ موجودیت خود اتحادیه‌ای مذهبی داشتند و هریك از آنها شورائی از آمفیكتیون‌ها كه نمایندگان مذهبی شهرهای متحد بودند در یكی از معابد بزرگ تشكیل میدادند.
(4)-Paros
تص: 53
آنكی‌مولیوس «1» فرزند آستر «2» كه یكی از افراد برگزیده شهر بود برای استخلاص آتن از چنگ خاندان پیزیسترات روانه كردند. با اینكه خاندان پیزیسترات حق مهمان‌نوازی و دوستی بگردن اهالی لاكدمون داشتند، با این‌حال اینان فرامین خداوندی را مافوق تعهدات انسانی دانستند و این سپاه را با تعدادی كشتی از راه دریا به آتن فرستادند. آنكیمولیوس در فالر «3» به ساحل نزدیك شد و سربازان خود را در آن محل پیاده كرد. خاندان پیزیسترات كه قبلا از این ماجرا باخبر شده بودند تعدادی قوای كمكی از تسالی «4» طلب كردند. آنان با این كشور پیمان اتحاد بسته بودند. اهالی تسالی بتقاضای آنان و باتفاق آراء هزار سوار بفرماندهی پادشاه خود كینئاس «5» كه از اهل گونوس «6» بود روانه كردند. خاندان پیزیسترات باتكای این متحدین این نقشه جنگی را طرح كردند: آنان امر كردند كه درختان سراسر دشت فالر را قطع كنند و در این دشت هموار كه برای حمله سوارنظام آماده بود دسته‌های سوارنظام تسالی را مأمور حمله به دشمن كردند. این تعرض تلفات زیادی برای لاكدمونی‌ها ببار آورد و آنكیمولیوس نیز كشته شد. بازماندگان سپاه لاكدمونی ناگزیر ساحل را ترك كردند و به كشتی‌ها پناه بردند. چنین بود پایان كار نخستین تعرض لاكدمون. قبر آنكیمولیوس در آتیك «7» در دهكده آلوپكه «8» در نزدیكی
______________________________
(1)-Anchimolios
(2)-Aster
(3)- فالر)Phalcre( قدیم‌ترین و كوچكترین بندر ساحلی آتن در یونان باستان واقع در ساحل خلیج سارونیك)Saronique( كه امروز بصورت بندری نسبة آباد باقی است و فنری)Phanari( نام دارد.
(4)-Thessalie
(5)-Kineas
(6)-Gounos
(7)- آتیك)Attique( شبه جزیره معروف و مهد تمدن یونان و آتن در ساحل شرقی شبه جزیره یونان. آتن مركز این شبه جزیره بود. دشت ماراتن كه جنگ معروف ماراتن در سال 490 قبل از میلاد در آن رویداد در ساحل شرقی این شبه جزیره قرار داد.
(8)-Alopeke
تص: 54
معبد هراكلس «1» كه خود در كینوسارژ «2» واقع شده قرار دارد.
64- پس از آن، لاكدمونی‌ها به لشكركشی بزرگتری بر ضد آتن دست زدند و پادشاه خود كلئومن فرزند آناكساندریداس «3» را بفرماندهی خود برگزیدند. این بار آنان سپاه خود را از دریا نفرستادند، بلكه از راه خشكی گسیل داشتند. این سپاه پس از آنكه آتیك را تسخیر كرد در آغاز كار با حمله سوارنظام تسالی روبرو شد. اما طولی نكشید كه تسالی‌ها عقب نشستند و بیش از چهل تن از همراهان خود را در صحنه كارزار رها كردند. آنانكه از جنگ جان بدر برده بودند بی‌آنكه از مركوب خود پیاده شوند راه تسالی را در پیش گرفتند. كلئومن تا حوالی شهر پیش رفت و در آنجا به آن دسته از آتنیان كه خواهان آزادی خود بودند ملحق شد و آنگاه حكمرانان مستبد را در داخل حصار پلازژی «4» محاصره كرد.
65- لاكدمونی‌ها هرگز نمیتوانستند خاندان پیزیسترات را از شهر خارج كنند زیرا آنان مایل نبودند به محاصره‌ای طولانی دست زنند، در حالیكه خاندان پیزیسترات مأكول و مشروب بمقدار كافی برای خود تأمین كرده بودند. اما در آن موقع حادثه‌ای رویداد كه در عین‌حال كه برای آنان مساعد بود، برای دشمنان آنان ناگوار بود و شاید اگر این حادثه روی نمیداد لاكدمونی‌ها پس از چند روز محاصره به سپارت مراجعت میكردند. آن حادثه از اینقرار بود كه سپارتی‌ها اطفال خاندان پیزیسترات را كه برای تأمین بیشتر پنهانی به خارج شهر فرستاده شده بودند اسیر كردند. این واقعه وضع را برای خاندان پیزیسترات بكلی دگرگون كرد. خاندان پیزیسترات فرزندان
______________________________
(1)-Heracles
(2)-Kynosarges
(3)-Anaxandridas
(4)- شهر اصلی آتن بر فراز تپه آكروپول بنا شده بود و حصاری مستحكم بضخامت چهار تا شش متر آنرا محافظت میكرد. بحكایت افسانه‌های قدیم این حصار بوسیله دسته‌ای از مردان پلازژ)Pelasges( ساخته شد و بپاداش آن، قسمتی از سرزمین یونان بآنان واگذار گردید (هردوت- جلد ششم- بند 137)
تص: 55
خود را بارز باز خرید كردند و بقبول شرطی كه آتنیان بآنان تحمیل كردند راضی شدند. شرط آن بود كه خاندان پیزیسترات در ظرف پنج روز آتیك را ترك گویند.
پس آنان ناگزیر به سیژه «1» در ساحل سكاماندر «2» پناهنده شدند. خاندان پیزیسترات مدت سی و شش سال بر آتن حكومت كردند. افراد این خاندان نیز ریشه خارجی داشتند؛ چه آنان از پیلوس «3» آمده بودند و از اخلاف نله «4» و از قومی بودند كه كودروس «5» و ملانتوس «6» بدان تعلق داشتند. این دو نفر قبل از آنان به آتن آمده و در آنجا به سلطنت رسیده بودند. برای حفظ یاد بود همین اصل و منشاء بود كه هیپوكرات فرزند خود را پیزیسترات نام گذارد و این نام همان نامی است كه قبلا به پیزیسترات فرزند نستور «7» تعلق داشته. بدین ترتیب آتنیان از حكومت فرمانروایان مستبد خود آسوده شدند. اكنون من قبل از هر چیز بشرح كارهای آتنیان و وقایع مهمی خواهم پرداخت كه پس از آزادی آنان و قبل از شورش یونی‌ها بر ضد داریوش (یعنی قبل از آنكه آریستاگوراس از اهل ملط از آنان كمك طلب كند) برای آنان رویداد.
66- آتن تا آن زمان كشوری بزرگ بود، اما بعد از آنكه از حكومت حكمرانان مستبد خود خلاص شد بزرگتر شد. دو تن در آتن نفوذی فراوان یافتند. یكی از آندو
______________________________
(1)- سیژه)Sigee( شهری در آسیای صغیر در ساحل داردانل در نزدیكی دماغه‌ای كه بهمین نام خوانده میشد.
(2)- سكاماندر)Scamandre( یا گسانت)Xanthe( رود معروفی كه در زیر دیوارهای شهر افسانه‌ای تروآ جاری بود و امروز گیرك گوزلر نام دارد.
(3)-)Pylos( در یونان باستان سه شهر از شهرهای پلوپونز باین نام خوانده میشد كه معروف‌ترین آنها شهر پیلوس واقع در ساحل دریای یونی بود.
(4)- نله)Nelee( از پیشقدمان یونانیان مهاجر كه تأسیس مهاجرنشین‌های معروف كلازومن)Clazomenes( و كولوفون)Colophon( و افز)Ephese( و ملط را باو نسبت داده‌اند.
(5)-Kodros
(6)-Melanthos
(7)-Nestor
تص: 56
كلیستن «1» از خاندان آلكمئون و همان كسی بود كه بطوریكه نقل میكنند هاتف معبد الهی را با زر تطمیع كرده بود. دیگری ایزاگوراس «2» فرزند تیساندروس «3» بود كه به خاندانی بزرگ تعلق داشت. من قادر به بیان منشاء اصلی خاندان او نمیباشم ولی میدانم كه افراد این خاندان قربانی‌های خود را به زوس كاریها تقدیم میكردند.
رقابت این دو نفر برای در دست گرفتن حكومت باغتشاشاتی منتهی شد و سرانجام كلیستن بر رقیب خود فائق آمد. پس از آن درصدد جلب پشتیبانی ملت برآمد و آنگاه چهار قبیله آتنی را به ده قبیله تقسیم كرد و اسامی آنها را كه از نام فرزندان یون «4»، ژلئون «5»، اژیكوروس «6»، آرگادس «7» و هوپلس «8» اقتباس شده بود تغییر داد و اسامی دیگر بجای آن گذارد كه باستثنای یكی، بقیه از اسامی قهرمانان محلی بود. آن یك اسم آژاكس «9» بود كه با اینكه منشاء خارجی داشت بعنوان همسایه متحد بدیگر نام‌ها اضافه شد.
67- كلیستن از این حیث، از جد مادری خود كه او نیز كلیستن نام داشت و حكمران
______________________________
(1)- كلیستن)Clistene( بزرگ خاندان معروف آلكمئون)Alcmeon( در آتن، جد پریكلس بزرگ و رقیب هیپیاس كه سرانجام توانست در سال 510 قبل از میلاد وسایل تبعید هیپیاس را از آتن فراهم كند و باتكای اشراف در این شهر بحكومت رسد. وی برقراركننده قوانین سولون و مبتكر طرح تبعید سیاستمداران)Ostracisme( در یونان باستان بود.
(2)- ایزاگوراس)Isagoras( از بزرگان آتن در قرن شش قبل از میلاد و رقیب كلیستن در این شهر كه سرانجام در 509 قبل از میلاد بكمك پادشاه سپارت حكومت آتن را بچنگ آورد.
(3)-Tisandros
(4)- یون)Ion( فرزند هلن)Hellene( و فرمانده افسانه‌ای آتنیان و یونانیان در جنگهائی كه در قرون اولیه تأسیس آتن اتفاق افتاد.
(5)-Geleon
(6)-Aigikoreus
(7)-Argades
(8)-Hoples
(9)-Ajax
تص: 57
مستبد سیسیون «1» بود الهام گرفت. توضیح آنكه هنگامی كه كلیستن با اهالی آرگوس بجنگ مشغول بود آوازه‌خوانان دوره‌گرد را از خواندن اشعار هومر در موقع انجام مسابقات ممنوع كرد زیرا غالبا در این اشعار از آرگوس و اهالی آن تجلیل شده است. آنگاه چون در آن موقع نمازگاه قهرمانی بنام آدراستوس «2» فرزند تالائوس «3» در میان میدان شهر سیسیون «4» قرار داشت (و امروز نیز موجود است) كلیستن هوس كرد این قهرمان را نیز بعنوان اینكه از اهالی آرگوس است تبعید كند. پس برای این مقصود به دلف رفت و از هاتف معبد سؤال كرد كه آیا لازم است آئین آدراستوس را منع كند. هاتف معبد پاسخ داد كه آدراستوس پادشاه سیسیون است اما او خود جنایتكاری است كه باید سنگسار شود. وقتی مشاهده كرد كه هاتف الهی حاضر نیست حتی باین شكل با تقاضای او موافقت كند، در مراجعت درصدد برآمد كه ترتیبی دهد تا آدراستوس خود حاضر بترك آن سرزمین گردد و وقتی راه آنرا یافت كسانی به شهر تب «5» واقع در بئوسی «6» فرستاد و پیغام داد كه قصد دارد ملانیپوس «7» فرزند آستاكوس «8» را به شهر خود بازگرداند. اهالی تب تصویر این قهرمان را باو
______________________________
(1)- سیسیون)Cicyone( از شهرهای یونان باستان واقع در ساحل غربی جزیره پلوپونز در خلیج كورنت.
(2)-Adrastos
(3)-Talaos
(4)-Cicyone
(5)- تب)Thebes( پایتخت معروف سرزمین بئوسی در شمال شبه جزیره آتیك و در نزدیكی آتن كه بعد از آتن و سپارت از بزرگترین شهرهای یونان باستان محسوب میشد.
(6)- بئوسی)Beotie( ناحیه وسیعی در شمال شبه جزیره آتیك در یونان باستان كه كه پایتخت آن شهر بزرگ و معروف تب)Thebes( بوده است.
(7)-Melanippos
(8)-Astakos
تص: 58
دادند. كلیستن ملانیپوس را به سیسیون وارد كرد و در محوطه پریتانه «1» زیارتگاهی باو تخصیص داد و مجسمه او را در همان محل در نقطه‌ای كه كاملا در امان بود قرار داد. علت اینكه كلیستن درصدد برآمد كه ملانیپوس را بآن شهر وارد كند آن بود كه (مزید این توضیح ضروری است) ملانیپوس با آدارستوس كه قاتل برادرش مكیستس «2» و دامادش تیدس «3» بود خصومت شخصی داشت.
وی نه‌تنها عبادتگاهی به ملانیپوس تخصیص داد، بلكه قربانی‌ها و جشن‌هائی كه برای آدراستوس معمول بود از او سلب كرد و به ملانیپوس انتقال داد. اهالی سیسیون به تجلیل و بزرگ‌داشت آدراستوس عادت كرده بودند، زیرا این سرزمین در گذشته به پولیب «4» تعلق داشت. آدراستوس فرزند یكی از دختران پولیب بود و چون پولیب پس از مرگ وارثی نداشت حكومت نیز بوی رسیده بود. یكی از احتراماتی كه اهالی سیسیون نسبت به آدراستوس رعایت میكردند آن بود كه با آوازهای دسته‌جمعی غم‌انگیز خاطره داستان رنجها و شجاعت‌های او را تجدید میكردند. آنان این مراسم را بیاد دیونیزوس برپانمیكردند، بلكه آنرا بیاد آدراستوس برپامینمودند.
كلیستن مراسم آواز دسته‌جمعی را به دیونیزوس بازگرداند و بقیه آن مراسم را به ملانیپوس تخصیص داد.
68- چنین بود طرز رفتار او با آدراستوس. و اما برای آنكه قبایل دری كه در سیسیون اقامت داشتند از دری‌های آرگوس متمایز شوند، اسامی آنان را نیز تغییر داد. و در این مورد اهالی سیسیون را وسیله تفریح خود قرار داد زیرا اسامی جدیدی كه او
______________________________
(1)-Prytanee- این اصطلاح در شهرهای یونان باستان به محلی گفته میشد كه قضات شهر بنام پریتان)Prytanes( برای قضاوت در آن جلوس میكردند و در حقیقت باصطلاح امروز دادگستری و عدالتخانه بوده است. در آتن معمول بود كه هریك از اهالی كه خدمتی به شهر كرده بود بپاس این خدمت برای مدتی در پریتانه سكونت میكرد و در این مدت از او نگهداری میشد و پذیرائی شایانی بعمل میآمد.
(2)-Mekistes
(3)-TydeS
(4)-Polybe
تص: 59
برای آن قبایل انتخاب كرد اسامی خوك و خر بود كه پسوند اسامی قدیمی را نیز بر آن افزود. با این‌حال قبیله‌ای را كه خود بدان تعلق داشت استثنا كرد و نام آنرا از كلمه‌ای اخذ كرد كه مشخص شغل او بود و باین‌ترتیب آن قبیله را قبیله آركه‌لااو «1» (یعنی قبیله حاكم) نام داد. قبایل دیگر را هیات‌ها «2» اونئات‌ها «3» و شوآرت‌آت‌ها «4» نام گذارد. این اسامی در تمام مدت حكومت كلیستن و تا شصت سال پس از مرگ او همچنان در سیسیون معمول بود. بعدها، در حقیقت مضحك بودن این اسامی موجب تغییر آنها شد و اسامی هیله‌ها «5» و پامفیلی‌ها «6» و دیمانات‌ها «7» جانشین آن شد.
در همان موقع تصمیم گرفتند كه قبیله چهارم را نیز قبیله اژیاله‌ها «8» كه از نام اژیاله «9» فرزند آدراستوس اخذ شده بود بنامند.
69- چنین بود آنچه كلیستن سیسیونی انجام داد. تصور میكنم كلیستن آتنی كه فرزند یكی از دختران كلیستن اولی بود و نام خود را نیز از او اقتباس كرده بود بهمان نسبت كه جدش دری‌ها را تحقیر میكرد او نیز یونی‌ها را حقیر میداشت و برای اینكه اسامی قبایل آتنی از اسامی قبایل یونی ممتاز باشد از هم اسم خود یعنی كلیستن اول تقلید كرد. این ماجرا چنین است كه پس از آنكه كلیستن توانست مردم آتن را كه قبل از او بكلی از حیات سیاسی بركنار بودند با خود همراه كند، اسامی قبایل را تغییر داد و بر تعداد آنها افزود. بجای چهار رئیس قبیله ده رئیس قبیله تعیین كرد
______________________________
(1)-Archelaoi
(2)- هیات‌ها)Hyates( مشتق از كلمه‌ایست یونانی كه معنای آن گفتار است.
(3)- اونئات‌ها)Oneates( مشتق از كلمه‌ایست یونانی كه معنای آن خر است.
(4)- شوآره‌اآت‌ها)Choireates( مشتق از كلمه‌ایست یونانی كه معنای آن «خوك شیرده» است.
(5)-Hylleens
(6)-Pamphyliens
(7)-Dymanates
(8)-Egialeens
(9)-Egialee
تص: 60
و دهات و قصبات را بین این قبایل به ده گروه تقسیم كرد. بدین‌ترتیب موقعیت او پس از جلب حمایت مردم بمراتب از رقبایش مستحكم‌تر شد.
70- وقتی ایزاگوراس نیز مانند دیگر حریفان از او شكست خورد، درصدد برآمد كه از كلئومن‌لاكدمونی كه از همان موقع كه خاندان پیزیسترات محاصره شده بود میهمان او بود استمداد كند (تاریخ او را متهم كرده است كه زیاده از حد خود را به زوجه ایزاگوراس نزدیك میكرده). كلئومن ابتدا رسولی به آتن فرستاد و به كلیستن امر كرد تا با بسیاری از آتنی‌هائی كه وی آنان را «متعهد» یا «ناپاك» مینامید شهر را ترك كند. این اتمام حجت بتحریك ایزاگوراس ارسال شد زیرا خاندان آلكمئون و طرفداران آنها متهم بقتلی شده بودند كه ایزاگوراس و دوستانش در آن دستی نداشتند.
71- و اما علت اینكه بعضی از آتنیان را «ناپاك» نامیده بودند چنین است كه شرح میدهم:
یكی از اهالی آتن كه كیلون «1» نام داشت و در بازیهای المپی فاتح شده بود از راه غرور و خودخواهی هوای فرمانروائی در سرپرورانید. اما چون در این كار توفیق نیافت در مقابل تصویر الهی زانو زد و بتضرع پرداخت. مأموران نوكراری‌ها «2» كه در آن موقع آتن را اداره میكردند او و یارانش را مجبور به ترك آن پناهگاه كردند. با اینكه آنان مسئول جنایات خود بودند بآنان امان داده شد. اتهام خاندان آلكمئونی‌ها آن بود كه با اینكه بآنان امان داده شده بود آنانرا بقتل رسانده بودند. این وقایع مربوط بزمانی قبل از دوره پیزیسترات است.
72- پس از آنكه كلئومن بوسیله فرستاده خود به كلیستن و «ناپاكان» امر كرد تا آن سرزمین را ترك كنند، كلیستن خود بتنهائی مخفیانه آن سرزمین را ترك گفت. با این حال، كلئومن با سپاهی كه چندان مهم نبود به آتن وارد شد و بمحض ورود بتحریك ایزاگوراس هفتصد خانواده آتنی را اخراج كرد. پس از آن درصدد برآمد
______________________________
(1)-Kylon
(2)- نوكراری)Naucraries( واحد تقسیمات شهر آتن قبل از سولون بوده است.
شهر آتن به چهار نوكراری یا بخش تقسیم میشد و در هریك از آنها یك پریتان)Prytanes( مأمور اداره امور و وصول مالیات‌ها و حفظ نظم بوده است.
تص: 61
كه مجلس «1» را منحل و كند و اختیارات حكومتی را به سیصد تن از اهالی آتن كه طرفدار ایزاگوراس بودند بسپارد. لیكن چون مجلس حاضر بقبول این امر نشد و درصدد مقاومت برآمد، كلئومن بكمك ایزاگوراس و یاران او قلعه شهر را تصرف كرد. اما باقیمانده اهالی آتن با اتفاق نظر كامل مدت دو روز آنانرا محاصره كردند.
روز سوم آنان تسلیم شدند و تمام كسانی كه از لاكدمونی آمده بودند آن سرزمین را ترك گفتند. بدین‌ترتیب اخطاری كه قبلا به كلئومن شده بود كاملا تحقق یافت.
توضیح این مطلب اینست كه هنگامی كه وی به تسخیر قلعه شهر مشغول بود بقصد مشورت با الهه بجانب معبد رفت؛ اما كاهنه معبد قبل از اینكه او از آستانه قدم بداخل گذارد از جای جود جست و بوی چنین گفت: «ای خارجی لاكدمونی، برگرد و قدم در این مكان مقدس مگذار! خدایان حاضر به تحمل حضور دری‌ها در این مكان نیستند.» اما او پاسخ داده بود كه «ای زن، من دری نیستم، و از اهل آكه «2» هستم.» و آنگاه بی‌توجه باخطار آن كاهنه بكار خود ادامه داده بود.
نتیجه آن شد كه وی با همراهان لاكدمونی خود آن سرزمین را ترك گفت. اما اهالی آتن همكاران آنانرا بزندان انداختند تا در موقع مناسب آنانرا در آنجا بقتل رسانند.
تیمسیته «3» از اهل دلف كه من بعدها درباره كارها و شجاعت‌های او بتفصیل سخن خواهم گفت در بین این زندانیان بود. بدین‌ترتیب این مردمان بزندان افتادند و حیات آنان بپایان رسید.
73- پس از آن اهالی آتن كلیستن و هفتصد خانواده‌ای را كه كلئومن تبعید كرده بود به آتن فراخواندند و آنگاه كسانی به سارد فرستادند تا با پارس‌ها عقد اتحاد بندند،
______________________________
(1)- مقصود بوله)Boule( یاسنای پانصد عضوی آتن قدیم است كه در زمان كلیستن بوجود آمده بود و اداره امور شهر را بعهده داشت.
(2)- آكه)Achee( منطقه‌ای در یونان باستان واقع در شمال شبه جزیره پلوپونز كه شامل دوازده شهر كوچك بود. این دوازده شهر تدریجا باهم متحد شدند و اتحاد آنها در یونان باستان بصورت یكی از قدرت‌های بزرگ سیاسی وقت تجلی كرد.
(3)-Timesithee
تص: 62
زیرا آنان بخوبی میدانستند كه از آن ببعد با لاكدمونی‌ها و كلئومن درحال جنگ بودند. وقتی فرستادگان به سارد رسیدند مأموریت خود را با آرتافرن فرزند هیستاسپ حاكم سارد در میان گذاردند. آرتافرن از آنان سؤال كرد مردمانی كه با او قصد اتحاد دارند از چه قومی هستند و در كدام سرزمین زندگی میكنند. پس از آنكه رسولان او را این امر آگاه كردند بصراحت و با بیانی كوتاه چنین پاسخ داد: «اگر آتنی‌ها حاضر به تقدیم آب و خاك به داریوش شاه شوند این اتحاد تحقق خواهد یافت «1» در غیر اینصورت باید بی‌تأمل به كشور خود بازگردند.» رسولان از جانب خود پاسخ دادند كه اهالی آتن حاضر بقبول این امر میباشند. قصد آنان از این جواب آن بود كه در هرحال این اتحاد تحقق یابد. اما همینكه آنان به سرزمین خود بازگشتند برای جوابیكه داده بودند با اعتراض شدیدی روبرو شدند.
74- در همین‌حال كلئومن اطمینان یافت كه اهالی آتن در حرف و عمل او را دست انداخته‌اند. پس، از سراسر پلوپونز سپاهی جمع‌آوری كرد، اما مقصود خود را از جمع‌آوری این سپاه پنهان داشت. قصد او این بود كه از مردم آتن انتقام گیرد و و ایزاگوراس را كه همراه او قلعه آتن را ترك كرده بود و بدنبال او آمده بود بار دیگر بحكومت آن شهر برساند. پس كلئومن با سپاهی كثیر به الوزی «2» حمله كرد. اهالی بئوسی «3» باستناد عهدنامه اتحاد خود اونو «4» و هیزی «5» و دهات مرزی آتیك «6»
______________________________
(1)- مقصود اینست كه حاضر بقبول فرمان پادشاه هخامنشی گردند.
(2)- الوزی)Eleusis( یا الوزیس از شهرهای كوچك یونان باستان واقع در نزدیكی آتن و خلیج سارونیك كه امروز لپسینا)Lepsina( نام دارد.
(3)-Beotie
(4)-Oenoe
(5)-Hysies
(6)- آتیك)Attique( شبه جزیره بزرگ سرزمین یونان واقع در سواحل شرقی كه شهر باستانی آتن و دشت ماراتن در آن قرار داشت.
تص: 63
را تسخیر كردند. اهالی كالسیس «1» نیز از سوی دیگر به دهات آتیك قدم گذاردند و خسارات زیادی باهالی وارد كردند. آتنی‌ها كه از چند جانب مورد تعرض قرار گرفته بودند تصفیه حساب خود را با اهالی بئوسی و اهالی كالسیس بوقتی دیگر محول كردند و برای جنگ با پلوپونزی‌ها كه در الوزی اردو زده بودند بآن سو حركت كردند.
75- در همان هنگام كه جنگ بین دو حریف در شرف وقوع بود كورنتی‌ها در اندیشه شدند كه كاری كه میكنند از طریق انصاف نیست. پس قبل از دیگران عنان بپیچیدند و آن محل را ترك كردند. دمارات «2» فرزند آریستون «3» نیز از آنها تقلید كرد.
وی نیز پادشاه سپارت بود كه با كلئومن اختلاف نظر داشت و باتفاق او سپاه لاكدمونی را همراهی كرده بود. بعد از این اختلاف قانونی به مجلس سپارت بردند كه بموجب آن در آینده دو پادشاه حق نداشتند سپاهی را كه بقصد جنگ حركت میكرد همراهی كنند (زیرا تا آن زمان هر دو پادشاه با سپاه همراه میشدند). بعد از آنكه یكی از دو پادشاه از فرماندهی بركنار شد تصمیم گرفته شد كه یكی از تینداری‌های «4» دوگانه نیز كه تا آن زمان هر دو باهم بعنوان خدایان حامی همراه سپاه میشدند در سپارت بماند. باقیمانده سپاه متحدین كه در الوزی اجتماع كرده بودند بمشاهده عزیمت
______________________________
(1)- كالسیس)Chalcis( در دنیای باستان چندین شهر باین نام وجود داشته است از آن جمله است پایتخت جزیره بزرگ او به)Eubee( واقع در ساحل شرقی شبه جزیره یونان- شهری بهمین نام در مقدونیه و ائولی و بئوسی وجود داشته. تصور میرود منظور مؤلف در این مقام شهر كالسیس واقع در بئوسی بوده است كه نزدیكی آن با سرزمین آتیك موجب بروز این حوادث گردید.
(2)- دمارات)Demarate( پادشاه سپارت از 510 تا 491 قبل از میلاد كه در نتیجه مخالفت رقیب خود كلئومن)Cleomene( از سلطنت خلع شد و بدربار داریوش پادشاه هخامنشی پناه برد. وی سالها در دربار پادشاه پارس بعزت زندگی كرد ولی سرانجام بموقع یونانیان را از قصد خشایارشا دایر به لشكركشی به یونان مطلع كرد و از این لحاظ خدمتی بزرگ به هموطنان خود انجام داد.
(3)-Ariston
(4)- تینداری)Thyndarides( مظهر كاستور)Castor( و پولوكس)Pollux( خدایان معروف قوم دری در یونان باستان.
تص: 64
كورنتی‌ها و نفاق پادشاهان پراكنده شدند و هریك به موطن خود مراجعت كردند.
76- این چهارمین هجوم دری‌ها به سرزمین آتیك بود زیرا آنان دوبار بعنوان دشمن و دوبار هم برای كمك به دسته عوام بآنجا رفته بودند. بار اول موقعی بود كه آنان مهاجرنشینی در مگار «1» تأسیس كرده بودند (در حقیقت این جنگ را میتوان جنگ كودروس «2» نام نهاد زیرا در آن زمان او در آتن سلطنت میكرد). دربار دوم و سوم دری‌ها سرزمین سپارت را بقصد بركنار كردن خاندان پیزیسترات ترك گفته بودند و بار چهارم همین لشكركشی است كه من اكنون از آن سخن میگویم و ضمن آن اهالی پلوپونز بفرماندهی كلئومن سرزمین الوزی را تسخیر كردند. چنین بود چهارمین لشكركشی دری‌ها به سرزمین آتن.
77- پس از آنكه متحدین بی‌موفقیت پراكنده شدند، آتنی‌ها كه دستخوش هوای انتقام بودند ابتدا به اهالی كالسیس حمله كردند. اما اهالی بئوسی برای كمك به اهالی كالسیس بسوی اوریپ «3» شتافتند. همینكه آتنی‌ها این قوای كمكی را مشاهده كردند تصمیم گرفتند قبل از آنكه با اهالی كالسیس بجنگند همان قوای كمكی را مورد تعرض قرار دهند. پس بآنان حمله كردند و موفقیتی درخشان بدست آوردند.
تعداد زیادی از مردمان بئوسی را بقتل رساندند و هفتصد تن از آنان را اسیر كردند.
همان روز از تنگه او به «4» عبور كردند و با اهالی كالسیس جنگیدند و بر آنها نیز
______________________________
(1)- مگار)Megare( یا مگارا)Megara( پایتخت سرزمین مگاری واقع در شمال كورنت و در نزدیكی خلیج سارونیك در یونان باستان.
(2)- كودروس)Kodros( پادشاه افسانه‌ای آتن كه در قرن نه قبل از میلاد میزیست و بحكایت افسانه‌های باستان برای پیروزی آتن فداكاری كرد و چون یكی از خدایان پیشگوئی كرده بود كه اگر پادشاهی بدست سربازان دشمن كشته شود سپاه او پیروز خواهد شد وی خود را بدست یكی از سربازان دشمن بقتل رسانید تا سپاهش پیروز شود.
(3)- اوریپ)Euripe( بغازبین جزیره اوبه)Eubee( و ساحل شرقی یونان كه امروز بغاز نگروپون)Negrepont( نام دارد.
(4)-Eubee
تص: 65
فائق شدند و چهار هزار كلروك «1» در اراضی دامداران «2» بزرگ باقی گذاردند.
این اصطلاح به مالكین سخت و خشن اطلاق میشد. آنان تمام كسانی را كه زنده بچنگ آوردند بزنجیر كشیدند و با زندانی‌های بئوسی یك‌جا بزندان افكندند. اما كمی بعد در مقابل كفاره‌ای كه برای هر نفر بمقدار دومین «3» تعیین شده بود آنها را آزاد كردند و زنجیرهای اسارت آنها را بر فراز قلعه شهر آویختند. این زنجیرها حتی در زمان من نیز اطراف دیوارهائی كه آن مردماد «4» قسمت‌هائی از آنرا آتش زد، در مقابل معبدی كه رو بمغرب قرار دارد، آویخته بود. عشر كفاره را بساختن گردونه‌ای چهار اسبه از مفرغ تخصیص دادند كه آتنی‌ها به پالاس «5» هدیه كردند.
هر تماشاچی كه از درهای بزرگ قلعه شهر وارد شود در طرف چپ خود قبل از دیگر هدایا با این هدیه روبرو میشود. بر روی این هدیه این كتیبه حك شده است:
با كالسیس و بئوسی با خشونت رفتار شد؛
فرزندان آتن طغیان‌های آنها را درهم شكستند؛
زنجیرها و سیاه‌چالهای تاریك غرور آنها را خاموش كرد؛
ای پالاس، این مادیان‌ها را بعنوان پیشكش بپذیر؛
______________________________
(1)- كلروك)Clerouques( اصطلاح قدیم آتنی است و به كسانی اطلاق میشده است كه بعنوان مهاجر به سرزمین‌های تسخیر شده و یا كشورهای دست‌نشانده آتن فرستاده میشدند. فرق كلروك‌ها با مهاجرین معمولی این بود كه اینان تبعه آتن باقی میماندند و نمیتوانستند دولت مستقلی مانند سایر مهاجرنشین‌های یونان تشكیل دهند.
(2)- مقصود از «دامداران بزرگ» تعدادی از اهالی كالسیس)Calcis( بود كه به دامداری و مخصوصا پرورش اسب مشغول بودند و تعداد كثیری دام بآنان تعلق داشت (رجوع شود به قسمت اخیر همین بند)
(3)- مین)Myne( واحد وزن و پول در یونان باستان (مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان- هردوت- جلد اول- صفحه 34).
(4)- مقصود از «مردماد» باحتمال زیاد خشایارشا پادشاه هخامنشی است كه به یونان لشكر كشید و شهر آتن را تسخیر و بنا بادعای مورخین یونان باستان آتش زد.
(5)- پالاس)Pallas( یا منیرو)Minerve( یا آتنه)Athenee( الهه عقل و هنر و جنگ در یونان باستان.
تص: 66
87- باین‌ترتیب آتن در این زورآزمائی پیروز شد. این مطلب نه برای یك‌بار بلكه برای همیشه ثابت كرد كه آزادی و مساوات از امتیازات باارزش است. زیرا مادامی كه آتن در چنگ حكام مستبد بود كمترین تفوقی بر هیچیك از اقوام مجاور بدست نیاورد؛ اما همینكه از دست حكام مستبد خود رها شد بر تمام اقوام دیگر تفوق یافت. این مطلب ثابت میكند كه هربار مردم آتن اربابی خود رأی داشته‌اند دل بكار نمیداده‌اند زیرا كار آنها به ارباب آنها تعلق داشت؛ اما همینكه آزاد شدند هریك با تمام قوا بدفاع از مصالحی پرداختند كه از آن پس آنرا مصالح خود میدانستند.
79- چنین بود سرنوشت شهر آتن. مدتی بعد، اهالی تب «1» كه قصد داشتند از آتنی‌ها انتقام گیرند كسانی به دلف فرستادند. هاتف معبد بآنان پاسخ داد كه اگر به نیروی خود اكتفا كنند قادر بانتقام كشیدن نخواهند بود و بآنان توصیه كرد كه «ابتداء این امر را با اهل نظر در میان گذارند و آنگاه از نزدیك‌ترین قوم و ملت استمداد كنند.» در مقابل این جواب، مشورت‌كنندگان هاتف مجلسی از عموم مردم تشكیل دادند و گفته هاتف را با آنان در میان گذاردند. وقتی اهالی تب شنیدند كه بسفارش هاتف الهی باید از نزدیك‌ترین قوم و ملت استمداد كنند چنین گفتند:
«آیا نه چنین است كه نزدیكترین قوم و ملت بما مردمان تاناگرا «2» و كورونه «3» و تسپی «4» هستند؟ اینان همیشه در كنار ما بوده‌اند و با شهامت و مردانگی دوش بدوش ما جنگیده‌اند. در اینصورت استمداد از آنان چه سودی دربر خواهد داشت. آیا تصور نمیكنید كه گفته هاتف مفهومی دیگر دارد؟»
______________________________
(1)-Thebes
(2)- تاناگرا)Tanagra( یا تاناگر)Tanagre( از شهرهای قدیم بئوسی)Beotie( واقع در شمال شبه جزیره آتیك كه امروز سكامینو)Scamino( نام دارد.
(3)- كورونه)Coronee( از شهرهای قدیم بئوسی واقع در شمال شبه جزیره آتیك در یونان باستان.
(4)- تسپی)Thespies( از شهرهای قدیم بئوسی واقع در شمال جزیره آتیك كه امروز نئوكوریو)Neo -Chorio( نام دارد.
تص: 67
80- در ضمن این تفسیرها ناگهان یكی از كسانی كه گفته هاتف را درك كرده بود چنین گفت: «من تصور میكنم آنچه را كه خداوند توصیه كرده است درك میكنم.
بطوریكه نقل میكنند آسوپوس «1» دو دختر داشت كه یكی تبه «2» نام داشت و دیگری اژینا «3». چون این دو دختر خواهر بوده‌اند من تصور میكنم كه مقصود خداوند آنست كه ما برای انتقام از دشمنان خود از اهالی اژین كمك طلب كنیم.» هیچیك از عقایدی كه ابراز شد تا این حد معقول بنظر نرسید. پس اهالی تب بیدرنگ كسانی به اژین فرستادند و باستناد گفته هاتف الهی از آنان كه نزدیكترین بستگان آنان بودند تقاضای كمك كردند. اهالی اژین با این تقاضا موافقت كردند و وعده دادند كه اهالی ائاسی «4» را برای جنگ با آنان همراه كنند.
- اهالی تب بكمك اهالی ائاسی یك بار دیگر درصدد تعرض برآمدند، اما آتنیان بسختی آنانرا راندند. پس آنان بار دیگر كسانی به اژین فرستادند و ضمن آنكه ائاسی‌ها را بآنان تحویل دادند تقاضای نفرات دیگری كردند. در اینموقع اهالی اژین كه بعلت رونق و سعادت سرزمین خود دستخوش غرور شده بودند و خاطره خصومت دیرین خود را با آتنیان نیز فراموش نكرده بودند باصرار اهالی تب و بی‌آنكه رسما بوسیله فرستاده‌ای اعلان جنگ دهند با آتنیان وارد جنگ شدند. چون آتنیان بفاصله نزدیكی از اهالی بئوسی رسیده بودند، آنان در كشتی‌های جنگی نشستند و به سواحل آتیك حمله كردند و فالر «5» و بسیاری از دهات نقاط دیگر ساحل را ویران كردند


______________________________
(1)- پریاندر)Periandre( فرزند كیپسلوس و فرمانروای مستبد كورنت در قرن شش قبل از میلاد كه مانند پدر باتكای مردم طبقه سوم با قدرت در این شهر حكومت كرد.
پریاندر یكی از هفت تن عقلای معروف یونان قدیم است و در زمان او شهر كورنت از حیث هنر و ادب و تجارت بمنتهای شكوه و رونق رسید.
(2)-Thrasybule
تص: 79
فرستاده را مرخص كرد. وقتی فرستاده به كورنت بازگشت پریاندر با اشتیاق فراوان جویای راه حلی كه با خود آورده بود شد. اما فرستاده اظهار كرد كه تراسیبول راه‌حلی باو ارائه نداده و او خود در شگفت است كه چگونه پریاندر او را بنزد شخصی فرستاده كه عقل درستی ندارد و بدست خود اموال خود را از بین میبرد. و در همان‌حال وی آنچه را كه تراسیبول انجام داده بود برای او نقل كرد.
ز- پریاندر مفهوم این عمل را درك كرد. فكری كه تراسیبول باو تلقین كرده بود یعنی قتل برجسته‌ترین افراد شهر در مغز او رسوخ كرد و از آن زمان ببعد نسبت به همشهریان خود سخت‌ترین رفتار را در پیش گرفت. تمام كسانی كه در زمان كیپسلوس از مرگ و تبعید سالم جان بدر برده بودند از پای در آمدند. او فقط در یك روز تمام زنان كورنت را بخاطر زوجه خود ملیسا «1» عریان كرد. وی كسانی بنزد تسپروت‌ها «2» بر فراز آكرون «3» به زیارتگاهی كه ارواح مردگان را در آنجا احضار میكنند فرستاد تا از روح زنش ملیسا سؤال كنند كه خمره پولی را كه یكی از مهمانان باو سپرده بود در كدام محل مخفی كرده است. روح ملیسا ظاهر شد، اما از دادن علائم و مشخصات محل گنج خودداری كرد زیرا مدعی بود كه عریان است و اندامش سرد شده و لباس‌هائی كه پریاندر برای او در گور نهاده چون سوخته نشده بودند بكار او نمیآیند. روح ملیسا برای آنكه حاكم مستبد در صحت گفتار او تردید نكند اضافه كرده بود كه پریاندر نانها را در كوره‌ای نهاده بود كه قبلا سرد شده بود. این علامت تشخیص برای پریاندر جای تردید نگذاشت زیرا وی وقتی از ملیسا كام دل
______________________________
(1)- ملیسا)Melissa( زوجه افسانه‌ای پریاندر پادشاه مقتدر كورنت كه در نتیجه سوءظن شوهر بدست او بقتل رسید و قتل او موجب بروز حوادث بزرگی در آن سرزمین گردید.
(2)- تسپروت‌ها)Thesprotes( ساكنان قسمت غربی اپیر باستان كه معبد معروف دودون)Dodone( را در اختیار داشتند.
(3)- آكرون)Acheron( نام رود افسانه‌ای اپیر واقع در یونان باستان كه بعقیده یونانیان قدیم آب آن از دوزخ سرچشمه میگرفت.
تص: 80
گرفته بود كه او لحظه‌ای قبل مرده بود. همینكه این گفتار برای او نقل شد فرمان داد تا تمام زنان كورنت در معبد هرا «1» اجتماع كنند. زنان نظیر مواقعی كه در ضیافت‌ها شركت میكنند خود را با زیباترین وسایل آراستند و بآن محل رفتند. اما پریاندر كه مراقبینی در آن محل گمارده بود همه را بی‌استثناء، چه زنان آزاد و چه كنیزهای آنانرا لخت كرد و فرمان داد تا تمام لباس‌ها را گودالی قرار دهند و سپس برای ملیسا دعا خواند و آنها را آتش زد. وقتی بعد از این مراسم بار دیگر كس بآن معبد فرستاد، شبح ملیسا مخفی‌گاه خمره‌ای را كه میهمان باو سپرده بود فاش كرد. اكنون لاكدمونی‌ها! چنین است حكومت استبدادی و اعمال آن. ماكورنتی‌ها در آغاز كار از اینكه هیپیاس را احضار كرده بودید در شگفت بودیم اما اكنون بعد از این سخنان بآنچه شما بگوئید با احترام بیشتری مینگریم و بنام خداوندان یونان شما را سوگند میدهیم كه حكومت استبدادی در شهرها برقرار نكنید. بی‌تردید شما از این امر صرفنظر نمیكنید و برخلاف عدل و انصاف برای بازگشت هیپیاس اقدام میكنید. اما لااقل بدانید كه اهالی كورنت شما را در این كار تأیید نمیكنند.»
93- چنین بود گفتار سوسیكلس فرستاده كورنت. هیپیاس نیز رشته سخن را بدست گرفت. وی بهمان خدایان سوگند خورد كه روزی خواهد رسید كه كورنتی‌ها قبل از دیگران برای خاندان پیزیسترات حسرت خواهند خورد و آن روز، روزی است كه تقدیر آنان را با خصومت آتن روبرو خواهد كرد. هیپیاس این جواب را بعنوان كسی كه بیش از هركس از پیشگوئی‌های هاتف الهی باخبر بود داد. بقیه متحدین تا آن لحظه سكوت كرده بودند، اما وقتی مشاهده كردند كه سوسیكلس بعنوان یك فرد آزاده سخن میگوید هریك از آنان سكوت را شكستند و جانب مرد كورنتی را گرفتند و لاكدمونی‌ها را به خدایان سوگند دادند كه این كار تازه ناگوار را در شهرهای یونان باب نكنند.
94- بدین‌ترتیب این نقشه منتفی شد و از هیپیاس خواسته شد كه آن سرزمین را
______________________________
(1)-Hera
تص: 81
ترك گوید. آمینتاس «1» از اهل مقدونیه حاضر شد آنتمونت «2» را باو واگذار كند.
اهالی تسالی حاضر شدند یولكوس «3» را باو دهند. اما او هیچیك از این دو شهر را قبول نكرد و به شهر سیژه «4» كه پیزیسترات بزور شمشیر از اهالی میتیلن «5» گرفته بود بازگشت. در آن زمان كه پیزیسترات بر این شهر مسلط شد فرزند غیر شرعی خود هژسیستراتوس «6» را كه از یكی از زنان آرگوس بدست آورده بود بفرمانروائی آن گماشت؛ اما این شخص هدیه پیزیسترات را بی‌جنگ بدست نیاورد، زیرا مدت زیادی بین اهالی میتیلن و آتنیان كه پایگاه‌های خود را در آكیلئون «7» و سیژه مستقر كرده بودند جنگ ادامه داشت. دسته اول میخواستند سرزمین از دست رفته را بازیابند و دسته دیگر مدعی بودند كه باید آنرا نگهدارند و استدلال آنها این بود كه اهالی ائولی «8» از آنها و دیگر یونانیان كه از یاران منلاس «9» بوده‌اند و انتقام ربودن هلن «10»
______________________________
(1)- آمینتاس)Amyntas( پادشاه مقدونیه معاصر با داریوش و خشایارشا كه در جنگهای ایران و یونان با پارس‌ها از در اتحاد درآمد.
(2)-)Anthemunte( از شهرهای مقدونیه قدیم
(3)-)Iolcos( از شهرهای تسالی باستان
(4)- سیژه)Sigee( از شهرهای قدیم آسیای صغیر واقع در ساحل بغازداردانل
(5)- میتیلن)Myitilene( پایتخت قدیم جزیره لوبوس)Lesbos( كه امروز متلن)Metelin( نام دارد.
(6)-Hegesistratos
(7)-Achilleion
(8)- ائولی)Eolie( از نواحی قدیم آسیای صغیر كه بنام مهاجرین ائولی كه از یونان بآن سرزمین مهاجرت كردند ائولی نام گرفت. این سرزمین شامل دوازده شهر كوچك بود كه باهم متحد بودند و معروف‌ترین آنها اله)Elee( و ازمیر بود.
(9)- منلاس)Menelas( برادر آگاممنون)Agamemnon( پادشاه سپارت و شوهر هلن كه ربودن او بحكایت افسانه‌های باستان منشأ جنگهای خونینی در این سرزمین گردید كه بعدها به جنگ تروآ معروف شد.
(10)-)Helene( زوجه افسانه‌ای منلاس كه بدست پاریس)Paris( ربوده شد و این واقعه منجر به جنگ معروف تروآ در یونان باستان گردید.
تص: 82
را كشیده‌اند حقوق بیشتری نسبت به سرزمین ایلیون «1» ندارد.
95- پس آنان بجنگ پرداختند و در این جنگ‌ها حوادثی مختلف رویداد. مخصوصا روزی در یكی از نبردها كه آتنیان فائق شده بودند آلسه «2» شاعر پابفرار گذارد و جان خود را نجات داد اما اسلحه‌های او بدست آتنیان افتاد و آنان آنها را در معبد آتنا در سیژه آویختند. آلسه ماجرای این واقعه را بصورت شعر سرود و با خود به میتیلن برد تا دوست خود ملانیپوس «3» را از حادثه ناگواری كه برای او روی داده بود باخبر كند. سرانجام آتنیان و اهالی میتیلن اختلاف خود را بحكمیت كیپسلوس فرزند پریاندر واگذار كردند و بوسیله او صلح بین آنان برقرار شد. صلح باین‌ترتیب بین آنان برقرار شد كه هركس در سرزمینی كه در دست داشت باقی ماند و باین‌ترتیب سیژه در تصرف آتنیان باقی ماند.
96- هیپیاس از لاكدمون به آسیا بازگشت و تمام وسایل موجود را بر ضد آتنیان بكار برد. او در حضور آرتافرن آتنیان را متهم كرد و با تمام قوا سعی كرد كه آتن تحت سلطه آرتافرن و داریوش قرار گیرد. در همان موقع كه هیپیاس به ترتیب دادن توطئه مشغول بود، آتنیان كه از موضوع خبردار شده بودند رسولانی به سارد فرستادند تا آنچه را كه این تبعیدیهای آتن نقل كرده بودند تكذیب كنند. اما آرتافرن بآنها امر كرد كه اگر طالب ایجاد مشكلات برای خود نیستند هیپیاس را بار دیگر بشهر خود راه دهند. آتنیان این پیشنهاد را نپذیرفتند و پس از رد این پیشنهاد مصلحت آن دیدند كه آشكارا با پارس‌ها به مخاصمه برخیزید.
______________________________
(1)- ایلیون)Ilion( نام قدیم شهر معروف تروآ)Troie( است كه شهرت آن بجنگهائی است كه در دنیای باستان بخاطر ربوده شدن هلن در اطراف آن رویداد.
(2)- آلسه)Alcee( شاعر قرن هفتم قبل از میلاد كه در جزیره لوبوس بدنیا آمد و اشعار زیادی در هجو حكام مستبد این جزیره سرود. واقعه‌ای كه هردوت بدان اشاره میكند ظاهرا قبل از تاریخی كه مؤلف بدان نسبت داده است رویداده زیرا جنگ برای تصرف سیژه در سال 612 قبل از میلاد متوقف شده بود
) Alfred Croiset: Litterature Greque- J. II. p. 223 (
(3)-Melanippos
تص: 83
97- در همین هنگام كه آتنیان در چنین وضع روحی قرار داشتند و پارس‌ها نیز بآنان زیان رسانیده بودند، آریستا گوراس «1» از اهل ملط كه كلئومن لاكدمونی او را از سپارت رانده بود بموقع به آتن وارد شد. حقیقت آنست كه در آن زمان آتن نیرومندترین شهر یونان بود. آریستا گوراس را در مجمع عمومی شهر پذیرفتند و او در آنجا نطقی را كه در سپارت درباره غنائم موجود در آسیا و امكان جنگ با پارس‌ها كرده بود تكرار كرد و مدعی شد كه پارس‌ها نه سپر دارند و نه نیزه بلند، و بآسانی میتوان بر آنها تسلط یافت. وی این نطق را تكرار كرد و دلایل دیگری بر آن افزود كه چنین بود:
اهالی ملط مهاجرین آتنی هستند، انصاف به آتنیان نیرومند حكم میكند كه آنانرا از فلاكت برهانند. وی به كمك آتنیان محتاج بود و بهمین جهت هر وعده‌ای كه میتوانست بآنان داد تا سرانجام آنانرا با خود همراه كرد. از اینقرار بنظر میرسد كه فریب دادن جمع آسان‌تر از فریب دادن فرد است زیرا وی نتوانسته بود كلئومن از اهل لاكدمون را فریب دهد اما توانست سی هزار آتنی را با خود همراه كند. همینكه آتنیان با او هم عقیده شدند تصمیم گرفتند بیست كشتی جنگی برای كمك به اهالی یونی بفرستند.
یكی از همشهریان خود را كه ملانتیوس «2» نام داشت و مردی از هر حیث برجسته بود بفرماندهی كشتی‌ها برگزیدند. این كشتی‌ها منشاء تمام مصائبی شدند كه بعدها بر یونانیان و غیر یونانیان وارد شد.
______________________________
(1)- آریستاگوراس)Aristagoras( فرمانروای ملط كه در غیاب هیستیه این مهاجرنشین یونانی را اداره كرد و بتحریك او در زمان داریوش اول سر بشورش برداشت و سرانجام موجب شروع جنگهای ایران و یونان در زمان داریوش شد- رجوع شود به بند 98 ببعد این كتاب.
(2)-Melanthios
تص: 84